دردونه مامان سمیه
سلام عشق مامان 5شنبه شب خونه مامانی مهمونی بود و همه فامیل من دور هم جمع بودن تو گل سرسبد مجلس بودی دست به دست همه می چرخیدی و همه درباره چهره نازت نظر میدادن،یکسری می گفتن شبیه دایی رضا هستی، یکسری دیگه می گفتن شبیه بابا محسنی، یک عده می گفتن شبیه منی،یک عده اندکم می گفتن شبیه دختر خاله هاتی،خلاصه اینکه همه از دیدن تو لذت می بردن(درست گفتن اگر تو مجلسی بچه باشه غیبت در اون مجلس نیست) و می گفتن ماشاالله بزرگ شدی تو هم حسابی براشون لبخند میزدی و صدا از خودت در میاوردی(قربون تو پسر نازم)کل جمعیت از تو خوششون اومده بود و می گفتن پسر دوست داشتنی و زیبایی هستی و ازم خواستن همون جا برات اسپند دود کنم و صدقه کنار بذارم.بالاخره طبق...
نویسنده :
مامان سمی
14:12